مسافرت به شمال
امسال عید خدا رو شکر جور شد و رفتیم شمال ... منکه واقعاً دلم برایه مسافرت تنگ شده بود و خدا رو شکر با بابایی اینا و عمه شهرزاد رفتیم بابلسر ...
تو راه رفت که خیلی خانوم بودی و چون صبحه زود راه افتاده بودیم خیلی تو ماشین خواب بودی ... وسط راه هم 1 جا وایسادیم و تو برا باره اول تو زندگیت سواره تاب شدی و خیلی خیلی خوشت اومد ... البته به بهانه تو هممون هم سواره تاب شدیم و کلی کیف کردیم ... اینجا هم نمی دونم به تو بیشتر داره خوش می گذره یا بابایی ؟!!
وقتی رسیدیم که هوا عالی بود و آفتابی و اونجا جایه خوبی هم پیدا کردیم و همه دور هم بودیم و کلاً خیلی خوش گذشت بخصوص که ما هم کلی فوتبال دستی بازی کردیم و تو هم غیر از اولاش که 1 ذره غریبی کردی ولی زود با همه دوست شدی و حسابی شروع کردی به شیطنت ...
اینجا هم که اولین باره که دریا رو دیدی ....
خلاصه دستت درد نکنه که اینقدر همکاری کردی و گذاشتی هم به ما و هم به خودت خوش بگذره